چرك‌نويس‌هاي ترجمه‌ي در قند هندوانه

      صفحه اصلي         درباره‌ي براتيگن        آرشيو


Wednesday, March 31, 2004

31. باز و باز دوباره مارگريت
نيم ساعتي روي پل از اين طرف به آن طرف رفتم و برگشتم، اما تخته‌اي را كه مارگريت هر بار رويش پا مي‌گذاشت پيدا نكردم. اگر همه‌ي پل‌هاي دنيا را به هم مي‌چسباندند و مي‌كردند يك پل، باز هم مارگريت از روي همان تخته رد مي‌شد. محال بود جا بيندازد.



[Powered by Blogger]